باد سرد شدیدی میاد که سوز نداره . یه باد خنکِ زیبا که انگار قراره فردا بارون بیاد . رادیو یه آهنگ گذاشته که همهمه بچه ها نمیذاره بفهمم واقعا صدای داریوشه یا نه ولی زیبا بود ولی زود تموم شد و قطع یه یقین داریوش نبوده. بعد گوینده گفت حالا که الان  همه جا جشن و سروره یه آهنگ شاد میذاریم براتون .
پشت سریم داشت گزارش میداد که یه ساعت رفتم کتابخونه چیزایی که امروز بهمون گفتن رو یه دور خوندم میرم خوابگاه دوباره می خونمشون ، شاید خوب باشه . بیدل رو برمیدارم بخونم . منم امروز یه امتحان دادم که سخت بود برام . مریم میگه بیا بریم راه بریم بشوره ببره . میگم مطمئنی با راه رفتن شسته میشه ؟ . از گربه ی توی دانشگاه می ترسم . از تنها بودن در هر ساعتی در هر کدوم از خیابون های این شهر حتی می ترسم . درین ویرانه بی سعیِ قناعت وا نشد جایی ‌.
به ریحانه میگم « به دامن گردی از خود داشتم ، افشانده ام جایی » یعنی چی ؟ میگه به دامن 
گردی از خود 
داشتم 
افشانده ام 
جایی .
[ این نوشته برای شبِ ۱۲ بهمنه در سال ۹۸ گرچه که واقعا مهم نیست  ] 
[ باید بگم : گر تو نگیرم دست کار من از دست شد ، زانکه ندارد کران وادی هجران من و تمام ]
پ.ن : که چه بشود؟ که چه . 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شاه بانو جان 10 تصویر جدید از برش cnc هواگاز پلاسما شرکت مهندسی نوآوران تحقیق لادن پلاس Gabriel Kristen hardly har har دبیرستان جهاد مشهد کاوه لذت فیزیک